دختری به تنهایی ماه

خدا بزرگه دختری به تنهایی ماه...

این روزا سخت مشغولم

شاید دلیل اینکه اینجا کمتر مینویسم همون دفتر خاطراتمه.

اونجا کمی رها تر مینویسم، کمی رها تر حرف میزنم

و خب اون دفتر رو خیلی دوست دارم .

البته نه بقدر اینجا دختری به تنهایی ماه...

خدا بزرگه دختری به تنهایی ماه...

در تنها ترین حالت ممکن هم باشم

تو با منی خدا .

شگفت انگیز نیست؟

اینکه حتی وقتی حواسمم نیست با من میای... خیلییی باحاله، با حال نیست؟ اینکه من تصمیم میگیرم مثلا یه جایی هم تنهایی برم بازم تو داری با من میای ...

خیلی خوبه، خیلی باحاله

دمت گرم، عاشقتم دختری به تنهایی ماه...

برای مدتی شاید طولانی، نیستم :)

ممنونم که بودین، امیدوارم شاد و سالم باشین

در پناه خدا باشین..

اون که خیلی چیزا رو از من دریغ کرد....

اونکه با همه خوبه بجز با من :)

اونکه به بقیه آسون گرفت و نه من نه ..‌

خداییش اگه از من خبری نشد

منو ببخشین و حلال کنبن دختری به تنهایی ماه...

گاهی هم نمیشه :)

من از نقطه امن خودم خارج شدم حتی برای چند روز ...

شاید تنها نقطه قوت و مثبت این اتفاق همین بود.

خدایا خودت میدونی... من ازت ممنونم، فقط بخاطر اینکه رهام نمیکنی ...

دلم میخواد عادت های خوب رو تو زندگیم جا کنم

مثلا حداقل روزی ده دقیقه کتاب خوندن...

ده دقیقه ورزش... به خودم باید قول بدم ...

من لایق چیزای بهتری بودم همیشه...

و هستم و خواهم بود